نویسندگان: نیکول تورس
آموزههای حاصل از این جنبش و مطالبات بعدی خانمها
از زمان افشای اتهامات مبنی بر سوءاستفادهی جنسیِ تهیهکنندهی هالیوود هاروی واینستین که نیویورک تایمز و نیویورکر پرده از آن برداشت و جرقهی جنبش بینالمللی افشای آزارهای جنسی در محیط کار را زد، دو سال طولانی گذشته است. در این جریان که به جنبش #من_هم معروف شد… ، میلیونها زن داستانهایشان را به اشتراک گذاشتند، صدها مرد استعفا دادند یا برکنار شدند و چندین ایالت هم قوانین خود برای جلوگیری از سوءرفتار با گروه گستردهتری از کارکنان (ازجمله پیمانکارهای مستقل و کارکنان داخلی) را تصویب کردند. اما مسیر منتهی به پیشرفت، پر از دستانداز است. بهمحض اینکه جنبش #من_هم راه افتاد، دغدغههای مرتبط با زیادهروی آن نیز آغاز شدند. منتقدان نگران اتهامات نادرست، عدم بررسی مناسب، تنبیههای سختگیرانهتر از جرم، باریک شدن مرز میان آیین رفتار حرفهای و شخصی، و گسترش مداوم دایرهی رفتارهای ناشایست بودند. محققان تلاش کردند تا آمارهای کمّی خود دربارهی این واکنشهای منفی ارائه دهند و برخی از دادهها مشکلساز هستند. نظرسنجی سال 2019 توسط دانشگاه هیوستون، حاکی از افزایش تردید مردان برای استخدام متقاضیان زن یا ملاقات رودررو با آنها بود. یکی از نظرسنجیهای دانشگاه کلرادو بولدر نشان داد که علیرغم کاهش آزار جنسی آشکار، سکسیسم افزایش یافته است.
«او گفت»
جودی کانتور و مگان توهی، پنگوئین پرس، 2019 (لینک اطلاعات بیشتر)
پس هماکنون در چه جایگاهی از مسیر پیشرفت قرار داریم؟
چند کتاب و یک فیلم جدید، برداشتهای خود از نحوهی رواج این جنبش، دستاوردهای آن تا این لحظه، و وظایف کارفرماها و کارکنان برای پیشبرد آن را ارائه میدهند. دو کتاب خاطرهساز و برجسته -«او گفت» نوشتهی دو خبرنگار نیویورکتایمز به نامهای جودی کانتور و مگان توهی، و «بگیر و بکش» نوشتهی رونان فارو نویسندهی نیویورکر -شرح جذاب بررسیهای این افراد در پروندهی واینستین و اتهامات علیه مت لاور مجری انبیسی (که از سوی فارو مطرح شد) را ارائه میدهند. فیلم زندگینامهی راجر آیلز مدیر اسبق فاکس نیوز با عنوان «بمب خبری» و اتوبیوگرافی «افشاگر» که داستان سوزان فاولر مهندس سابق اوبر و مواجههی او با فرهنگ سکسیست و «خوشگذران» این کمپانی است، عوامل استمرار آزار جنسی در شرکتها و فراهمسازی بستری برای شانه خالی کردن خاطیان را افشا میکنند.
کانتور و توهی از یک «صنعت خانگی» برای شکلگیری توافقهایی میگویند که موجب پر کردن جیب وکلا و سکوت قربانیها شدهاند. انتقاد آنها به دستهای از رهبران شرکتها است که گزارشهای داخلی مبنی بر آزار جنسی را نادیده گرفتند و آنها را «شریک جرم» نامیدند (در کتاب خودشان به مدیران میرامکس اشاره کردهاند). در بسیاری از نمونهها، تنها گزینهی زنان برای التیام دردشان این بود که حرفه و اعتبار و حریم شخصی خود را به خطر بیندازند و بهزعم خبرنگارها، این رویکرد «اساساً غیرمنصفانه» است. آنها مینویسند: «وقتی هیچ کار اشتباهی انجام ندادهاند، چرا باید افشای علنی این داستانهای ناراحتکننده مایهی عذابشان شود؟».
جامعه سابقهی بسیار بدی در پذیرفتن حرف اتهامزنندهها دارد (حداقل وقتی انگشت اتهامشان به سمت مردان سفیدپوست باشد). بنا به ادعای جسیکا ولنتی و جکلین فریدمن در مقدمهی مجموعه مقالات خود با عنوان «مرا باور کن»، «به نقطهعطفی نزدیک شدهایم که اعتماد ما به اظهارات زنان افزایش مییابد»، اما هنوز به آن نرسیدهایم. در یکی از مقالات محبوبم با عنوان «مردها عادی هستند، زنها به چشم میآیند»، یک نویسنده و کنشگر به نام جولیا سرانو، مفهوم در مرکز توجه بودن یا فاصله گرفتن از هنجارهای متعارف را بررسی میکند. او مینویسد که در فرهنگ ما، زنان هماکنون هم بیشتر از مردان در مرکز توجه قرار دارند. یعنی «بدن و رفتار آنها توجهات بیشتری جلب میکند» و دیدگاهها و تجربیاتشان هم در یک زیردستهی جداگانه جای میگیرد (مشکلات زنان، نگرش زنان). شاید به دلیل همین تمایز است که در هنگام بررسی شرح آزارهای جنسی، پرسشهایی نظیر «چه لباسی پوشیده بود؟» و «آیا مشروب خورده بود؟» را برای خانمها مطرح میکنند، درحالیکه عموماً چنین پرسشهایی برای تجاوز به آقایان ذکر نمیشوند.
سرانو اشاره میکند که بهندرت اتهامات نادرست مطرح میشوند -در 2 الی 8 درصد از پروندهها -و احتمال قربانی شدن آقایان در برابر آزار جنسی، بسیار بیشتر از اتهام نادرست به این افراد است. او میافزاید عموماً انگشت اتهاماتِ به سمت آن دسته از افرادی است که درمرکزتوجهترین اشخاص جامعه هستند، نظیر خانمهای ترنس یا خانمهای رنگینپوست یا افراد معلول.
در کتاب «#من_هم در دنیای شرکتها»، یک مشاور و اقتصاددان به نام سیلویا اَن هیولت میگوید: «پایهی جنبش، فاقد استحکام کافی است». او با نظرسنجی از بیش از 3 هزار حرفهای در سال 2018، اشاره کرد که گزارشهای پرهیاهوی «تجاوز آقایان سفیدپوست مسن به خانمهای سفیدپوست جوانتر» همهی ماجرا نیست؛ لاتینها، زنان و مردان همجنسگرا، و مردان سیاهپوست، در زمرهی محتملترین قربانیان آزار جنسی محیطهای کار جای دارند.
هیولت توضیح میدهد که چطور سوءرفتار جنسی علاوه بر افراد به کمپانیها هم ضربه میزند:

کتاب او تعدادی نسخه تجویز میکند که از راهکارهای حقوقی تا تغییر سیاستهای شرکتها و اقدامات فردی را شامل میشوند. هرچند توصیهی او با مضمون «لباسهای تحریککننده نپوشید، وگرنه سیگنال جنسی میفرستید» من را عصبانی کرد («مگر دوران این حرفها تمام نشده است؟»). اما اکثر توصیههای او -بهروزرسانی ارزشهای محوری، تصویب سیاست عدم تحمل و جلب حمایت مدیرعامل -منطقی هستند. او به مایکل راث، مدیرعامل غول تبلیغاتی IPG، اشاره میکند که نهتنها به تمامی 50 هزار نیروی کار کمپانی ایمیل فرستاد که آزار جنسی را تحمل نمیکند؛ بلکه یک مدیر اجرایی خانم را به مسئولیت یکی از شرکتهای وابستهی مشکلدار خود گماشت. همچنین به ابیگیل جانسون، رئیس هیئتمدیره و مدیرعامل فیدلیتی، اشاره میکند که پس از عزل دو مدیر ارشد پورتفولیو بهواسطهی اتهامات سوءرفتار جنسی، دفتر خود را به طبقهی همکف منتقل کرد تا در کنار مدیران صندوق و تحلیلگرها بنشیند.
«مرا باور کن»
جسیکا ولنتی و جکلین فریدمن، سیل پرس، 2020 (لینک اطلاعات بیشتر)

«#من_هم در دنیای شرکتها»
سیلویا اَن هیولت، هارپر، بیزنس، 2020(لینک اطلاعات بیشتر)
کتاب «اصلاح» نوشتهی میشل کینگ، مدیر منابع انسانی نتفلیکس، سخت تلاش میکند تا مسئولیت کارفرماها در قبال ساخت محیط کاری امن برای خانمها و حفاظت از آنها، نه صرفاً در برابر آزار بلکه در مواجهه با انوع تبعیض و پیشرفتهای حرفهای را تفهیم کند. او مینویسد:

او خیلی دیگر از موانع پیش روی خانمها را شرح میدهد و نتیجه میگیرد که مشکل از خودشان نیست: بلکه تقصیر از سازمانهای فرسوده است.
«اصلاح»
میشل پ. کینگ، آتریا بوکس، 2020 (لینک اطلاعات بیشتر)
من هم همانند کینگ، فکر میکنم که باید تلاش برای «اصلاح» خانمها (یا هر گروه اقلیتی دیگر) را متوقف کنیم و در عوض حرفهایشان را بشنویم. کمکم گزارشهای آنها دربارهی آزار جنسی را باور میکنیم -اما آیا اظهاراتشان در زمینهی سرزنش به خاطر اعتمادبهنفس و ادعای بیشازحد، انتظار استانداردهای بالاتر از خانمها یا دریافت حقوق کمتر نسبت به همکاران سفیدپوست آقا را باور میکنیم؟ در کتاب «او گفت»، کانتور و توهی اذعان میکنند که «#من_هم نمونهای از یک تغییر اجتماعی در زمانهی ما و البته آزمونی برای آن است». باور به خانمها، اولین گام برای یک تغییر معنادار بوده و منظور آن نه صرفاً پذیرش گفتهها بلکه جدی گرفتن اظهارات آنها است.
نیکول تورس، ویراستار ارشد مجلهی کسبوکار هاروارد است
این مقاله در شماره ی زیر منتشر شده است: